دو یار صمیمی جبهه ها

ساخت وبلاگ

                   

خاطرات مشترک دو یار صمیمی جبهه های جهاد فی سبیل الله سردار شهید محمداسلامی نسب  و سردار شهید حاج مختار اشرف در جزیره مجنون به روایت همرزمان:

روزی سردار شهید محمداسلامی نسب به دیدار فرمانده گردان امام مهدی عج(سردار حاج علی قنبرزادگان) می روند و از ایشان درخواست و کسب اجازه می نمایند تا مختار به جمع گردان امام رضا(ع) بپیوندد و اشاره می کند که توصیفات زیادی پیرامون شخصیت والا و قدرت تدبیر و شجاعت کم نظیر وی شنیده است.

اما فرماندهی که دوست ندارد از دوست و همرزمش جدا شود،در پاسخ می گوید:"بین ما زیاد بحث فرماندهی مطرح نیست و در این رابطه با خودشان صحبت کنید."

شهید اسلامی نسب به دیدار شهید اشرف می شتابد و ضمن توضیح و تشریح ماموریت ویژه و اهداف تشکیل گردان امام رضا(ع) از ایشان دعوت می کند تا به جمع رزمندگان این گردان بپیوندد.

شهیدحاج مختار با اینکه کاملا"متوجه اهمیت موضوع می شود،ولی با کمال تواضع بحث موافقت و کسب اجازه از فرماندهی را مطرح می کند.

... و خلاصه سردارشهیدمحمد اسلامی نسب آنقدر بر خواسته خویش اصرار می ورزد تا بالاخره مختار به جمع گردان امام رضا(ع) می پیوندد.

شهید اشرف چند ماه در جزیره مجنون در سمت فرمانده یکی از گروهانها در کنار سردار زهرایی شهید محمد  اسلامی نسب انجام وظیفه می نماید و همرزمان شهید از علاقه و ارادت ویژه شهید اسلامی نسب به شهید اشرف می گویند:

سرهنگ پاسدار محمدحسین خالصی همرزم شهید:

شهید حاج مختار چندین سال در گردان امام مهدی(عج) بودند و بنا به نیازی که شهید اسلامی نسب از لحاظ کادر گردان داشتند،حاج مختار را برای مدتی تقاضا به ماموریت کردند.

حاج مختار وقتی به گردان امام رضا(ع) آمدند،شهید اسلامی نسب علاقه شدیدی به ایشان داشتند و واقعا"من بارها دیده بودم که می گفتند:حاج مختار اگر اجازه می دادند من حتی شما را به عنوان فرمانده خودم قرار میدادم،یعنی اینقدر علاقه به مختار داشتند.

یه روز که تو یه منطقه کوهستانی داشتند با تویوتا می رفتند،یه تابلویی نصب بود بنام موقعیت شهید اشرف که شهید اسلامی نسب دست انداخت گردن مختار و پیشانی اش را بوسید و گفت:نگاه کن هنوز شهید نشدی تابلوات هم زدن!

یه حالت عشق عجیبی از علاقه به شهادت در اینها مشاهده میشد...

شهید اشرف خیلی متواضع بودند و در رفتار و گفتار خیلی دقت داشتند که چیزی جز رضای خدا از ایشان بروز نکند.مثلا وقتی گروهان را به خط کردند و به بچه ها از جلو نظام دادند به بچه ها گفتند:بفرمایید بنشینید. بعد گفت: من بر حسب وظیفه است که به شما از جلو نظام میدم و خدا شاهد است که در بین شما کسانی هستند که به فرمایش امام بر بال ملایک راه می روند، شما خیلی عزیزید،شما خیلی بزرگوارید،مرا ببخشید،منو حلال کنید از لحاظ انجام وظیفه است که به شما امر می کنم.          

یادم می آید وقتی که مختار اشرف به شهادت رسیده بود،شهید اسلامی نسب یه مراسم دعا در جزیره مجنون،تو پشتیبانی که بچه ها مستقر بودند برگزار کردند.دیدم آنجا مثل مادری هست که برای فرزندش گریه می کنه، داره مختار را صدا میزنه و گریه می کنه!

مثلا می گفت:مختار عزیزم،چقدر جالبه! می گفت:مختاری که وقتی می رفتیم برای سنگر شناسایی جلوتر از من حرکت می کردی.می گفتم: مختار چرا جلوتر از من حرکت میکنی؟

می گفت:اسلامی نسب حیفه یه تار مو از شما کم بشه.می گفتند اگر تیری یا ترکشی میاد بخوره به من.

یه همچین وفاداری و صمیمیتی داشت مختار...

 همرزمانش می گوید:وقتی خبر شهادت اشرف را به شهید اسلامی نسب رساندیم با همه صبوری و استقامتی که از ایشان سراغ داشتیم از شدت اندوه بر خود لرزید و بر زمین نشست و... سپس دستور دادند بی درنگ پیکر مختار را با بالگرد از جزیره مجنون به اهواز منتقل و سپس به همراه پیکر این سردار به خون نشسته و دلیر اسلام به داراب آمدند تا در آخرین وداع ها دوست صمیمی و شهید خود را بدرقه و همراهی کنند.

سردار حاج علی قنبرزادگان می گویند شهید اسلامی نسب عجیب بالای تابوت مختار گریه می کرد...!

ایشان ضمن تشیریح خصوصیات ویژه اخلاقی و رزمی شهید اشرف را به عنوان بازوی توانمندی برای جبهه های حق علیه باطل معرفی و می افزاید:شهید اشرف با دو شهید رابطه عجیبی داشت یکی حاج امیر سپردار که پیرمردی بود اهل استهبان و شهید اسلامی نسب،این شهدا تاریخ شهادتشان را من حساب کردم به فاصله پنج ماه از یکدیگر شهید شده اند،یعنی ابتدا شهید حاج امیر سپردار به شهادت رسیدند که حاج مختار علاقه زیادی به ایشان داشتند، پنج ماه بعد شهید اشرف به شهادت رسیدند و پنج ماه بعد از حاج مختار،اسلامی نسب که علاقه ویژه ای به مختار اشرف داشتند به درجه رفیع شهادت نایل آمدند...

یاد مجنون بخیر! معراج مختار، وعده گاه برادر شهیدم با حضرت دوست

میعادگاه مردان بی ادعای گردان امام مهدی(عج) و امام رضا(ع) ..."سرداران رشید و گمنامی که بسیاری از آنها از همین خاک به افلاک عروج کردند و مقیم آستان کبریایی حضرت دوست شدند"

یاد فرمانده سرافراز گردان امام رضا علیه السلام،سردار زهرایی شهید محمد اسلامی نسب بخیر! رادمردی که رهبر او را عارف و فرزانه خواند و با اطمینان فرمود که این شهید بزرگوار در عالم بیداری با حضرت زهرا سلام الله علیها مراوده داشته است..!

امروز سی سال از آن روزها می گذرد که این شهید بزرگوار به اتفاق جمعی گردان امام رضا(ع) و گردان امام مهدی(عج) به داراب،زادگاه حاج مختار آمدند و در مراسم تشییع ایشان شرکت و به ایراد سخنرانی پرداختند. مردم شهیدپرور داراب شهید اشرف را با توصیفات شهید اسلامی نسب می شناسند و هنوز صدای گرم و رسای محمد در گوش جانمان زمزمه می کند آنگاه که در وصف شجاعت و دلاوری کم نظیر مختار می گفت:"به ولله شهید حاج مختار اصلا نترسید،او که قامتی بیش از 190 سانتی متر داشت هرگز در عملیات ها خم نشد و این نشان مردی و دلاوری بی نظیرش بود..." و چه زیبا و به جا گفت شاعر که: "شهیدان را شهیدان می شناسند"...

یادشان گرامی و راه و روش مقدس شان پررهرو                   

 

 

سلام خدا بر حاج مختار...
ما را در سایت سلام خدا بر حاج مختار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bashraf374 بازدید : 266 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 8:58